۰۵ تير ۱۳۹۷ - ۱۷:۰۲
کد خبر: ۵۶۹۲۶۰

یادداشت طلبگی | اندر فواید گرانی

اینکه ماشین اش به خاطر نبودن پول در بازار فروش نرفت، مهم نیست؛ مهم این است که افزایش اعتماد به نفس و ارتقای روانی صورت گرفته است.
گرانی

سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، اگر چه فضای مجازی، دور همی های گرم و صمیمانه گذشته را کمرنگ  و فرصت گفت‌وگوی  مستقیم بین افراد را کم کرده است، به طوری که مادری در گروه خانوادگی پیام می گذارد که " بیاین شام سرد شد ! " فرزندش نیز عکس شام را در  اینستاگرام  مادرش  لایک کرده و می گوید "  عالی بود. بهترین مامان دنیا! دستت طلا "؛ اما کم و بیش موضوعاتی هست که باعث شود عرصه گفتگوی مستقیم همچنان مثل پنجره های افق 1400 باز بماند، مثلا همین گرانی قیمت ها که این روزها روانی هم شده است و در تیمارستان ها مشغول روان کاوی آنند!

اکثر کارشناسان مسایل اقتصادی، گرانی  را معضلی اقتصادی – اجتماعی و یا روانی – بی اعصابی  می دانند، اما با توجه به اینکه باید علمی و مستند (البته  نه از نوع حیات وحش) صحبت کرد، بنده معتقدم در عصر (یا صبح و شام ) حاضر گرانی نه تنها مشکل و معضل نیست، بلکه برای جامعه کنونی ما بسیار مفید است. برای روشن تر شدن قضیه، به نتیجه ای که از یک پژوهش به دست آوردم، اشاره می کنم.

در روزگاری که هر کس سرش توی لاک خودش است و به فکر گلیم خودش است، به عبارتی دیگر: هرکی به فکر خویشه، کوسه به فکر ریشه، همین گرانی روانیِ دیوانه و روان پریش باعث ایجاد گفتمان هایی می شود که هرچند فی نفسه چندان مهم نیست، اما برای سبک شدن بار فشارها و تخلیه روانی مطلوب است؛ اعضای فامیل، به صورت رفت و برگشتی و با قانون گل زده در زمین حریف، سر  میز یا زمین  شام و ناهار، سکوت را می شکنند و سرِ یه قرون دو زار و سه شاهی  (که البته مرگ بر شاه !)، پول تو جیبی هایی که تا نیمه برج نمی رسند و حقوقی که هفته اول ماه، قربانی گرانی کالا و خدمات پس از فروش و پیش از فروش می شود (بشین بچه، اعصاب ندارم) به گفت‌وگو می پردازند؛ طبق مشاهدات عینی یک مواجهه کوتاه  در خیابان این طور می گذرد: سلام داداش خوبی؟ چقدر گرونی شده!

بعد هم خیلی یهویی لا به لای همین گفتگوها به مبحث شیرین ازدواج می رسند و به تلخی هزینه هایش، حتی دیده شده به برکت بحث گرانی با هم فامیل هم شده اند و سلفی هم گرفتند و در نهایت رسیدن به توافقات دو جانبه: "حالا یه مدت عقد باشن، بعد میرن سر خونه زندگیشون "

یا اصلا همین گرانی خودرو  باعث افزایش اعتماد به نفس در افراد شده است، به طوری که دوستی می گفت: "خوب شد ماشینم را نفروختما! اگر می فروختم، الان نمی تونستم بخرم؛ خدا رو شکر خوب بازار رو رصد کردم " و در ادامه  بزرگوار فرمودند: " به نظرت چطوره یک بنگاه اقتصادی بزنم؟"

البته اینکه ماشین اش به خاطر نبودن پول در بازار فروش نرفت، مهم نیست؛ مهم این است  که افزایش اعتماد به نفس و ارتقای روانی صورت گرفته است.( البته این ارتقای روانی غیر از گرانی روانی است؛ فتامل! )

یا همین گرانی میوه که در افزایش محبت و نوع دوستی و علاقه بین افراد  نقش به سزایی دارد، با این تعبیر که با اینکه میوه گران است، ولی برایتان خریده ایم و چقدر خاطرتان عزیز است و برای هر کسی این کار را نمی کنیم و در ضمن ما چقدر مهمان نوازیم و... البته التماس خاصی هم در نگاه میزبان هست که "جان مادرت همه را نخوری و برای مهمان بعدی هم بماند و از این حرف ها". دلیل بر این ادعا اینکه همن  چند وقت پیش در یک مهمانی حرفمان گل کرد و میزبان  از شیر مرغ تا جان ادمیزاد را آنالیز کرد. نفهمیدم چطور بحث به مسایل اقتصادی کشیده شد و  گرانی؛ میزبان  بی مقدمه گفت: "خیلی اوضاع بد شده، قدرت خرید مردم اومده پایین؛ قبلا کلی وسیله می خریدی، می شد ۱۰ تومان؛ حالا دو قلم خورد و ریز، کلی پولش میشه ". مشخص بود که بحث را طوری هدایت کرده که اخرش به دیس میوه ختم شود و در پایان با احساس موفقیت و توانمندی اشاره کرد به میوه هایی که روی میز بود: "مثلا همین گیلاس  کیلویی 25هزارتومان، همین زردآلو رو می بینی کیلویی 15هزار تومان و همین موز ....

من که از گوش دادن به تومار قیمت نجومی انواع میوه دلم آشوب شده بود، زیر  لب گفتم: "خواستی از تره بار سر کوچه ما بگیری، خیلی ارزون تر بود...."

اخر سر اشاره کرد به میوه ها و گفت: " داداش بفرما میوه! تعارف نکن "/۸۴۱/ز۵۰۴/س

محمدجواد نیکزاد، نویسنده حوزوی

ارسال نظرات